برای امروز چیزی دارم که چند وقت هست کلی سروصدا کرده. این... چیزی نیست جز فیلم، نه‌خیر سریال پر مخاطب گمشدگان (  LOST) بهترین سریال جهان. تو این روزها هرکس را می‌بینید که اهل سینما هست و به هنر هفتم علاقه دارد در مورد این سریال بحث و گفتگو می‌کند ودر مورد این سریال به نیکی یاد می‌کند به طور مثال یکی از دوستان می‌گفت که چتد روزی را سر کار نرفت تا این سریال به اخر برساند ...

 

سریال گمشدگان دز سال 2004 از شبکه ABC پخش شد و از همان ابتدا با استقبال شدید 18 میلیونی مخاطبان مواجه شد . طرح اصلی در حد کلی به مسئواین شبکه پیشنهاد شد و انها با خواندن ان بلا فاصله با طراح ان یعنی جی جی ابرامز قرار داد بستند... البته فیلم نامه اصلی بسیار کوتاه تر از این سریال بود و لی کمکم با کمک دیگر افراد شخصیتهای جدیدی مثل سان و شوهرش یا هوگو اضافه شدند... و فیلم نامه زیر نظر ابرامز نوشته و تکمیل شد ..
داستان گمشدگان درباره مسافران پرواز اوشینیک 815 هستند که از سیدنی عازم لس انجلس هستند که ناگهان هواپیمیشان سقوط کرده و بازماندگان این پرواز خود را در جزیره ای اسرار امیز و دور افتاده میابند.به تدریج و با جلو رفتن داستان با شخصیت ها و زندگی قبلی شان اشنا می شویم و شاهد مکاشفه ای درونی در عمق روح و ذهن شخصیت ها و امال و ارزوهای انها هستیم ...
این سریال یکی از بزرگترین و پرخرج ترین و پر بازیگرترین سریالهایی است که در شبکه ABC ساخته شده
سریال گمشدگان با ترکیب مفاهیم عمیق فلسفی و استفاده از عقاید و تفکرات فیلسوفانی مثل ژان ژاک روسو .جان لاک و... و ترکیب انها با تعلیق ها و اتفاقات عامه پسند جای خود را نه تنها در بین مردم عادی بلکه قشر روشنفکر جامعه باز کرد. هر یک از شخصیت ها شااخصه ای از یک تفکر فلسفی یا علمی یا ادبی یا دینی هستند که حالا به دور از دنیای مادی واقعیت وجودی خود را نمایان می کنند.
این سریال در 6 سیزن بین سالهای 2004 تا 2010 پخش خواهد شد.



 

»»اعتیاد به لاست خطرناکتر از اعتیاد به مواد مخدر!!

مطلبی از همکار عزیز محمد

"سریال روایت مردمی هست كه از یک سقوط هواپیما جان سالم به در می‌برن و درست وسط جزیره‌ای دور افتاده در منطقه‌ای گرمسیر، تلاش برای رهایی از جزیره رو آغاز می‌كنن.هر قسمت 42 دقیقه‌ای این سریال علاوه بر ماجرای اصلی با فلش بک هایی به زندگی شخصیت‌ها همراه است و به تدریج مخاطب رو با زندگی شخصیت‌های اصلی داستان آشنا می‌كنه. شخصیت‌هایی كه تقریبا هر كدام از یک‌نژاد ، یک طرزتفكرو یک فرهنگ متفاوتند. در این سریال نماینده‌ای از هر قاره وجود داره. از آسیا ، استرالیا، آمریكا، اروپا و آفریقا وحتی از قطب هم نماینده‌ای حضور داشت ! شاید یكی از مسائلی كه باعث جذب بی‌سابقه مخاطب برای این سریال شده همین نكته باشه. نكته ظریفی كه باعث می‌شه تقریبا تمام بینندگان به راحتی با شخصیت‌ها همزادپنداری كنند.

این مجموعه در اواهیو(Oahu) سومین جزیره بزرگ هاوایی (Hawaii) فیلم برداری شده به علت تعدد هنرپیشگان و لوكیشن خاص كه داره یكی از پرهزینه‌ترین سریالهای تلویزیونی بوده .روزنامه‌های معتبری مثل یو اس ای تودی و واشنگتن پست وبلاگ های ویژه‌ای برای طرفداران این سریال ایجاد كردن.سریال گمشدگان علاقه مندانی از سراسر دنیا داره كه شاید دلیلش علاوه بر داستان جذاب بهره گیری از شخصیت‌هایی هست كه هر كدام نمایند گانی از نژادهای مختلف سراسر دنیا هستن. Damon Lindelof , Carlton Cuse , Bryan Burk, Jack Bender و J. J. Abrams سازندگان این سریال هستن و موسیقیش هم ساخته Michael Giacchino هست.چیزی كه در این سریال جلب توجه می‌كنه برنامه‌ریزی فوق العاده ای كه در كمتر سریالی شاهدش هستم می‌تونم به جرات بگم برای ثانیه به ثانیه این سریال برنامه ریزی شده .تیم فیلمنامه نویس 18 نفره این سریال با تنظیم فلش بک‌های فوق‌العاده و اطلاعاتی كه در هر فلاش بک راجع به یكی از شخصیت‌ها میدن تكه‌هایی از پازل به ظاهر بی‌انتهای سریال رو كامل می‌كنن كه برای بیننده واقعا جذابه و یاعث میشه شما نتونید حتی یک قسمت از این سریال رو از دست بدید.جالبه كه تا حالا ده ها كتاب در مورد محتوای ادبی، فلسفی،جامعه‌شناسی و… این سریال به چاپ رسیده.شانزده ملیون نفر تعداد بینندگان فصل اول این سریال بوده!! غیر ممكنه شما این سریال رو تماشا كنید وبرای تماشای قسمت بعدی اقدام نکنید"

 


»»وقتی اسید لاستیک جذاب میشود!!

چرا سریال «گمشده» این قدر جذابیت دارد؟ چرا این قدر محبوب شده است؟ محبوبیت این سریال محدود به چند کشور نیست برای اولین بار یک سریال این قدر در دنیا معرف می شود. شاید دلیل عمده برای محدود شدن محبوبیت سریال های بزرگ تلویزیونی در یک یا چند کشور تفاوت فرهنگی کشورهاست. مطمئنا بخشی از فرهنگ کشور ها که بروز پاره ای از مسائل را در داستان یک سریال تلویزیونی در یک کشور خاص فراهم می سازد و مجاز می دانند، ولی در کشورهای دیگر با فرهنگی متفاوت همان مسائل موجب بروز مشکلاتی می شود. ولی مسئله ی مهمی که درباره ی گمشده وجود دارد این است که طرح کلی داستان شخصیت پردازی و حتی محل وقوع حوادث کمترین میزان تناقض با فرهنگ جوامع مختلف را دارد. این مسائل باعث شده است که اکنون شاهد پدیده ای به نام تب گمشده باشیم.

 

لوکیشن گمشده یک جزیره ی استوایی در ناکجا آبادی گمشده است. به ظاهر این جزیره در اقیانوسیه واقع شده است ولی پاره ای مسائل باعث می شود که به این موضوع شک کنیم. مهمترین عامل آن وجود یک هواپیمای کوچک در جزیره است که از نیجریه پرواز کرده است. امکان طی مسافتی چنین طولانی برای یک هواپیمای کوچک غیر ممکن می نماید. نکته ی جالب دیگر در این است که اگر هواپیمای ۸۱۵ در آن جزیره سقوط کرده است پس این جزیره به خطوط هوایی نزدیک است هر چند هواپیما مقداری از مسیر منحرف شده ولی بازهم این احتمال وجود دارد. همین طور خطوط کشتی رانی همان طور که می دانید اقیانوسیه محل پر رفت و آمدیست. و در پایان فصل دوم، هنری به مایکل می گوید که: باید در مسیره ۳۳۵ درجه حرکت کنی تا بتوانی از اینجا خارج شوی و هرگز تلاش نکن که اینجا را دوباره پیدا کنی. مگر جزیره در کجا واقع شده است؟

افرادی که در جزیره سقوط کرده اند با یکدیگر به نوعی ارتباط دارند. این مسئله برای تمام شخصیت ها صدق می کند حتی برخی از غریبه ها با شخصیت ها قبلا آشنا بوده اند. این احتمال که تمام افرادی که در جزیره گیر افتاده اند انتخاب شده اند هم در مراحلی بیشتر می شود. مطمئنا گمشده بسیار فراتر از این مرحله خواهد رفت و این مسئله که سریال هنوز تمام نشده است هم باعث می شود که نتوانیم قاطع درباره ی آن حرف بزنیم.

مهمترین عامل جذابیت گمشده داستان آن است. این حرف که حتی نمی توانید حوادث دو دقیقه بعد این سریال را حدس بزنید کاملا درست است. شما در مراحلی از داستان چنان شوکه می شوید که به نویسنده های این مجموعه درود می فرستید. نویسندگی این سریال را تا فصل چهارم هفده نفر بر عهده داشته اند که از بین آنها « جی جی ابرامز » « جفری لیبر» « دیمون لیندلف » از ابتدای پروژه با سریال بوده اند و در اصل مغز متفکر سریال هستند. آنها با خلاقیت خود چنان فضایی را در سریال به وجود آورده اند که نظیر آن را ندیده اید. نکته ی جالب در اینجا این است که داستان محدود به حوادث جزیره نمی شود و نویسندگان با درایت کامل برای هریک از شخصیت های اصلی پیشینه ای هم روایت می کنند که دو مزیت برای قوی تر شدن سریال دارد. اول اینکه حوادث را تا حد زیادی از یک نواختی در می آورد و بیننده را برای دقایقی از فضایه جزیره بیرون می برد تا از رابینسون کروزوئی شدن داستان جلوگیری شود. ولی اصلا او را راحت نمی گذارد بلکه حوادث فلاش بک ها تا حد حوادث داخل جزیره شوکه کننده جذاب و حتی کامل کننده ی اتفاقاتی است که در جزیره می افتد. در هر قسمتی که یکی از شخصیت های اصلی در مرکز توجه قرار می گیرد با مراجعه های مکرر به گذشته ی او بیشتر باشخصیت او آشنا می شویم.

 

داستان گمشده یک فرق عمده ی دیگر هم دارد. سریال در هر قسمت دروغ هایی به شما می گوید این دروغ ها یا از طریق کاراکتر ها بیان می شوند و یا خود داستان به شما روغ می گوید. برای مثال در اوایل فصل دوم بعد از باز شدن دریچه با یک اتاقک مواجه می شویم که در آن دستگاهی قرار دارد که باید هر صدو هشت دقیقه یک بار دکمه ای فشار داده شود. تنها توجیح برای این کار این است که با فشار دادن این دکمه دنیا را نجات می دهید. شما کاملا این قضیه را باور می کنید. در اواخر فصل دوم یک دریچه ی دیگر پیدا می شود که ثابت می کند که دریچه ی اول و دستگاه های موجود در آن واقعی نیستند و فقط یک آزمایش روان شناسی روی افراد است. افرادی که در دریچه ی دوم قرار دارن وظیفه دارند که دریچه ی اول و ساکنان آن را مورد مطالعه قرار دهند و با یادداشت هایی آن را به مرکز انتقال دهند. در قسمت بعد مایکل و همراهانش به منطقه ای میرسند که پر از یاداشتهایی است که توسط افراد دریچه ی دوم نوشته شده اند ولی به جای رفتن به مرکز دور ریخته می شوند. یک نکته ی جالب در این جا وجود دارد. در لحظه ای که مایکل و همراهانش به محل انباشته شدن یاداشتها می رسند یک یاداشت جدید می رسد این موضوع ثابت می کنند که هنوز افراد دیگری در دریچه های دیگری مشغول کار هستند. بعد از همه ی این اتفاقات شما مطمئن می شوید که فشار دادن دکمه در هر صد و هشت دقیقه یک بار کاره بیهوده ای است ولی وقتی جان و دزموند تصمیم می گیرند که دیگر دکمه را فشار ندهند اتفاقی رخ می دهد که ثابت می کند فشار دادن دکمه بیهوده نبوده است البته از کجا معلوم که این هم دروغ نباشد.

دومین عامل مهم در جذابیت گمشده شخصیت پردازی قوی و منحصر به فرد آن است. هر یک از شخصیت های داستان دو چهره ی متفاوت دارند که مرزی آنها را از هم جدا می کند و آن مرز سقوط هواپیماست. همان طورکه شانن در یکی از قسمت های فصل اول می گوید همه در جزیره زندگیه جدیدی را آغاز کرده اند. در واقع هر شخصی در جزیره آن نیمه ی پنهان خود را که قبلا پنهان بوده است را بروز می دهد. آنها همه ی بدی ها و اشتباهات خود را از یاد می برند و زندگیه جدیدی را آغاز می کنند. در واقع خود را بیشتر می شناسند و می فهمند که چه توانایی های داشته اند که خودشان خبر ندارند. برای روشن تر شدن قضیه هریک از شخصیت ها را مختصرا معرفی می کنیم.

»»ادامه دارد